حکایت اول:

دو شاهزاده درون مصر بودند ، یکی از حکایت های سعدی با معنی یکی علم اندوخت و دیگری مال اندوخت . یکی از حکایت های سعدی با معنی عاقبته الامر آن یکی علّامـه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد . یکی از حکایت های سعدی با معنی بعد آن توانگر با چشم حقارت درون فقیـه نظر کرد و گفت : یکی از حکایت های سعدی با معنی من بـه سلطنت رسیدم و تو همچنان درون مسکِنت بماندی . گفت : ای برادر ، شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب هست که مـیراث پیغمبران یـافتم و تو مـیراث فرعون و هامون . کـه در حدیث نبوی (ص) آمده : العلماء ورثـه الانبیـاء
من آن مورم کـه در پایَم بمالند — نـه زنبورم کـه از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم — که زور مردم آزاری ندارم ؟

حکایت دوم:

یکی از حکما را شنیدم کـه مـی گفت : هرگزی بـه جهل خویش اقرار نکرده هست مگر آ«کسی کـه چون دیگری درون سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند .

سخن را سر هست اى خداوند و بن

 مـیاور سخن درون مـیان سخن

 خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش

 نگوید سخن که تا نبیند خموش

 

حکایت سوم:

منجّمـی بـه خانـه درآمد ، یکی مرد غریبه را دید کـه با زن او  نشسته هست . فریـاد و فغان کرد و دشنام و سقط گفت و فتنـه و آشوب بـه پا خاست . حکیمـی کـه در حال گذر بود گفت :

تو بر اوج فلک چه دانی چیست — کـه ندانی کـه در سرایت کیست ؟

  تهیـه و تنظیم : تفریح و سرگرمـی تالاب




[3 حکایت زیبا از گلستان سعدی - talab.org یکی از حکایت های سعدی با معنی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 10:19:00 +0000